سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نغمه رنگین کمان - حلقـــه ـ بچه های عمره دانشجویی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 

 

نغمه رنگین کمان - حلقـــه ـ بچه های عمره دانشجویی

 از سرچشمه برگشته‌ايم..

اما هرچه پيش مي‏آييم

بيشتر احساس تشنگي مي‏کنيم..

 لحظه به لحظه از دلمان دورتر مي‏شويم

و در حسرتيم  که چه کم نوشيده‌ايم از 

زلال جـــــاري عشــق..

 

 

 

   معرفي وبلاگ |  ایمیـــل  | خـانـه   

 
 
اسرار وضو

نوشته‌ي:
 

جمعه 88 تیر 12
 

 

از روایتی که تایید می کند وضو را سری است که در باطن وضو گیرنده ی جویای طهارت تاثیر میگذارد ، روایتی است که شماری از اصحاب ، آن را چنین نقل کرده اند:

گروهی از یهود خدمت پیامبر خدا رسیده و مسائلی چند را از حضرت پرسیدند از جمله گفتند: یا محمد (ص) برای ما بگو : این چهار عضو برای چه باید شسته شود با اینکه از تمیزترین مواضع بدن به شمار می آید ؟

پیامبر (ص) فرمودند: شیطان آدم را وسوسه کرد آدم به درختی که از آن نهی شده بود نزدیک شد ، وقتی به آن نگریست آبرویش رفت ، سپس ایستاد و به طرف درخت رفت. این نخستین گامی بود که به طرف گناه برداشته شد . سپس دست برد و از میوه درخت برگرفت و خورد ، در این هنگام ، زیور و پوشش خود را از دست داد ، دست بر سر گذاشت و گریست ، و چون خداوند-عزوجل- توبه او را پذیرفت ، بر او و فرزندانش واجب کرد که همین اعضا را بشویند، خداوند به او فرمان داد که چون به آن درخت نگریسته روی خویش را بشوید و چون با دو دست تناول کرده آن دو را نیز تا آرنج شستشو دهد ، و چون دست بر سر گذاشت ، فرمان به مسح سر داد و نیز امر به مسح دو پا فرمود ، زیرا با آنها به سوی گناه رفته است .




 
 
دل نوشته

نوشته‌ي:
 

چهارشنبه 88 تیر 3
 

 

سلام بر ائمه معصومین و درود بر روان پاک شهیدان

یه حسی میگه باید امروز یه چیزی بنوسم حالا مهم نیست که چطوری شروع میکنم شاید کسی هم خوشش نیاد اما باید تخلیه روحی بشم .

دل تنگم.... دل تنگ مدینه..... دل تنگ بقیع ..... دل تنگ قدم زدن روی سنگفرشهای مدینه .....دل تنگ تماشای قبه الخضراء...... دل تنگ دو رکعت نماز مسجدالنبی ..... دل تنگ زمزمه های خالصانه خدیجه روبروی گنبد سبز پیامبر، که چه زیبا او را محمد خطاب می کرد خوش به حالش چه رابطه خوب و صمیمی با او برقرار کرده بود. انقدر شعرهای فی البداعه اش بر جان می نشست که اشکهایم را جاری می ساخت.... دل تنگ ایستادن پشت میله های بقیع و غربتی که عمیقا به عمق جان و روحم رخنه کرده بود...

سلا بر مدینه ... سلام بر رسول الله.... سلام بر ائمه بقیع(ع)

میلاد پدر دانشمند اسلام ، نوه امام حسین (ع) ، فرزند عزیزامام زین العابدین(ع) ، حضرت امام باقر (ع) بر شیعیان جهان گرامی و مبارک باد

تبریک به مناسبت حلول ماه رجب ، ماه استغفار و بازگشایی درهای رحمت الهی .... الهی که خدا معرفت بده تا رجب را درک کنم ....

شب لیله الرغائب را فراموش نکنید که انشالله ذخیره شب اول قبرمان باشد....

 سبوح قدوس رب الملائکه و الروح

 من را هم از دعای خیرتان فراموش نکنید که این بنده ناقابل رب دعاگوی شماست التماس دعا عید مبارک




 
 
وصیت نامه شهید باکری

نوشته‌ي:
 

جمعه 88 خرداد 29
 

 

 ببخشید از این همه تاخیر...

 یا الله،یامحمد،یاعلی،یافاطمه زهرا،یاحسن،یاحسین،یامهدی(عج) وتو ای ولی زمان یا روح الله و شما ای پیروان صادق شهیدان !

خدایا !چگونه وصیتنامه بنویسم ؛درحالی که سرا پا گناه ومعصیت ونافرمانی ام .گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ،ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم .می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم .

یا رب ، العفو! خدایا ، نمیرم در حالی که از ما راضی نباشی . ای وای که سیه روز خوا هم بود .

خدایا ! چه قدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی ! هیهات که نفهمیدم . یا ابا عبدالله ، شفاعت !

آه ! چه قدرلذت بخش است انسان وقتی که آماده باشد برای دیدار ربش وچه کنم که تهی دستم ؟ خدایا ! تو قبولم کن ! ...

سلام بر روح خدا،نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر، عصر ظلم وستم،عصر کفر والحاد،عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی اش . عزیزانم ! اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده ، باز هم کم است . آگاه باشیم که سرباز صادق و راستین این نعمت شویم و خطر وسوسه های درونی و دنیافریبی را بشناسیم و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ، تنها چاره ساز ماست.....

بدانید که اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست.

همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید . پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید . اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است....

از همه کسانی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند ، طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا با گناهان بسیارم بیامرزد.

خدایا مرا پاکیزه بپذیر.




 
 
بخشی از زندگی نامه شهید منوچهر مدق به روایت همسر شهید

نوشته‌ي:
 

سه شنبه 88 خرداد 12
 

 

ببخشید مثل اینکه من نوبتم را فراموش کرده بودم....

 

چند سالی یوسف از جرم زلیخا گر به زندان میرود

 یوسف زهرا زجرم ما حبس ابد گردیده است

گاهی از نمازهایش می فهمید دل تنگ است. دل تنگ که می شد ، نماز خواندنش زیاد می شد و طولانی. دوست داشت مثل او باشد ، مثل او فکر کند ، مثل او ببیند ، مثل او فقط خوبی ها را ببیند . اما چطوری ؟ منوچهر می گفت ؟ « اگر دلت با خدا صاف باشد ، خوردنت ، خوابیدنت ، خنده ها و گریه هایت برای خدا باشد ،اگر حتی برای او عاشق شوی ، آن وقت بدی نمی بینی ، بدی هم نمی کنی ، همه چیز زیبا می شود » و او همه ی زیبایی را در منوچهر می دید . با او می خندید و با او گریه می کرد . با او تکرار می کرد :

« نردبان این جهان ما و منی ست

                                           عاقبت این نردبان بشکستنی ست

لیک آن کس که بالا تر نشست

                                          استخوانش سخت تر خواهد شکست »




 
 
بخشی از الهی نامه

نوشته‌ي:
 

جمعه 88 خرداد 1
 

 

الهی ، از پای تا فرقم ، در نور تو غرقم " یا نور السموات و الارض ، انعمت فزد "

الهی ، از نماز و روزه ام توبه کردم ، به حق نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر

الهی ، روزم را چون شبم روحانی گردان ، شبم را چون روز نورانی

الهی ، هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم ، بر نادانیم بیفزا

الهی ، چه کسی الله گفت ، لبیک نشنید

الهی ، اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم

الهی ، از گفتن " یا " شرم دارم

الهی ، عاشق را ترک ماسوای معشوق عین فرض است که یک دل و دو معشوق کذب محض است

الهی ، بدان بر ما حق دارند چه برسد به خوبان

الهی ، خروس را سحر باشد ، و من را نباشد

الهی ، از من آهی و از تو نگاهی  




معرفي وبلاگ |  ایمیـــل  | خـانـه

یادآوری
...
ضیافت
درانتظارتولد
عهد
در کویر بی کسی
یا رسول الله...
آمدم اما دل تو را نیز جا گذاشتم
مدرسه ی بی مدیر
دعوت تو!
آسمانی می‏شوم
سخت است خدایا..
[عناوین آرشیوشده]