سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدینه! تو بگو... - حلقـــه ـ بچه های عمره دانشجویی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 

 

مدینه! تو بگو... - حلقـــه ـ بچه های عمره دانشجویی

 از سرچشمه برگشته‌ايم..

اما هرچه پيش مي‏آييم

بيشتر احساس تشنگي مي‏کنيم..

 لحظه به لحظه از دلمان دورتر مي‏شويم

و در حسرتيم  که چه کم نوشيده‌ايم از 

زلال جـــــاري عشــق..

 

 

 

   معرفي وبلاگ |  ایمیـــل  | خـانـه   

 
 
مدینه! تو بگو...

نوشته‌ي:
 

سه شنبه 88 خرداد 5
 

 

امشب به مناسبت فاطمیه برای عده‌ای صحبت می‌کردم.. یاد مدینه افتادم.. از غربت زهرا در مدینه گفتم.. اما یادم آمد که مدینه بیشتر از اینکه از غربت زهرا بگوید.. از غربت مولای مظلوممان واگویه دارد..
مدینه ! بگو برایمان از علی.. از غربت علی.. از دل گرفته‌ی علی.. از صورت سیلی خورده‌ی همسر غیورمردی که تنها برای مصلحت اسلام سکوت پیشه کرده بود..
مدینه! مگر نه آنکه علی غیرة الله بود..؟ مگر نه آنکه علی شیر بیشه‌ی اسلام بود..؟ مگر نه آنکه از نامش لرزه بر اندام ناکثین و مارقین و قاسطین می‌افتاد..؟
پس چرا سیلی بر صورت همسرش را تاب آورد و لب از لب باز نکرد تا بعدا با چاه درد دل کند؟
مدینه! تو بگو... مدینه لب باز کن.. بگو علی سر در چاه چه می‌گفت.. بگو مدینه.. بگو

پ ن: نمی‌دانم امروز نوبت نوشتن کی بوده اما چون تا این لحظه چیزی ننوشته است من نوشتم تا..

 




معرفي وبلاگ |  ایمیـــل  | خـانـه

یادآوری
...
ضیافت
درانتظارتولد
عهد
در کویر بی کسی
یا رسول الله...
آمدم اما دل تو را نیز جا گذاشتم
مدرسه ی بی مدیر
دعوت تو!
آسمانی می‏شوم
سخت است خدایا..
[عناوین آرشیوشده]