سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وطن یا غربت - حلقـــه ـ بچه های عمره دانشجویی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 

 

وطن یا غربت - حلقـــه ـ بچه های عمره دانشجویی

 از سرچشمه برگشته‌ايم..

اما هرچه پيش مي‏آييم

بيشتر احساس تشنگي مي‏کنيم..

 لحظه به لحظه از دلمان دورتر مي‏شويم

و در حسرتيم  که چه کم نوشيده‌ايم از 

زلال جـــــاري عشــق..

 

 

 

   معرفي وبلاگ |  ایمیـــل  | خـانـه   

 
 
وطن یا غربت

نوشته‌ي:
 

جمعه 88 اردیبهشت 25
 

 

سلام دوستان عزیز سیزده به دری.. سلام همسفران پارسال.. دوباره یک سیزده‌به‌در دیگر.. اما این سیزده‌به‌در کجا و سیزده‌به‌در پارسال کجا؟ پارسال همین موقع‌ها عازم فرودگاه بودیم تا بال بگشاییم برای سفری خاطره انگیز و پر رمز و راز..


و اولین سجده در برابر کعبه



و امسال هنوز 48 ساعت نشده که از دیار عاشقی‌ها برگشتم... می‌گفتند به وطن می‏رویم.. اما کی باور می‏کند که وطن همان‏جاست که تا حالا بوده‏ای.. کی باور می‏کند که  تازه حالا به غربت آمده‏ای.. کی باور می‏کند که تازه غریب شده‏ای.. کی باور می‏کند مگر کسی که طعم تنفس در دیار آشنا را تجربه کرده باشد؟ مگر کسی که روبروی قبةالخضراء سلام پیامبر را شنیده باشد.. مگر کسی که بوی بهشت را در روضةالنبی استشمام کرده باشد.. مگر کسی که جای پای فاطمه را در بقیع و اطراف آن دیده باشد.. مگر کسی که مناجات امیرمومنان را در غروب نخلستان مسجد شیعیان مدینه زمزمه کرده باشد.. مگر کسی که از عمق وجود بر مظلومیت شیعه گریه کرده باشد.. مگر کسی که آرامبخش ترین سجده‏ی زندگی‌اش را در مقابل کعبه تجربه کرده باشد.. مگر کسی که هنوز به هرطرف که برمی‏گردد آن خال مشکین صفحه‏ی خلفت را می‏بیند.. مگر کسی که دلش هنوز روی سنگفرش‏های سفید آن دیار زیر دست و پای زایران مانده باشد.. دلی که لحظه به لحظه بیشتر می‏شکند تا بیشتر اوج بگیرد..


پ ن 1: و در دفتر خاطرات بچه‏هایی که می‏خواهند جمله‏ای برایشان بنویسی چنین می‌نویسی: خوشحالم که در این سفر پر از رمز و راز با شما همسفر بودم و البته در خدمت شما.. درک شهد شیرین بندگی حضرت حق و طواف در مطاف کعبه‏ی دلدادگی و عاشقی و نیز زیارت مزار پاکان روزگار و خاصان پروردگار در مدینةالنبی چیزی نیست که به راحتی نصیب هرکسی بشود آن هم در این سن و سال... قدر این توفیق را در تمام زندگی‏ات بدان تا عطر و رنگ خدا همواره در مشام جانت جریان داشته باشد..


پ ن 2: دوتا اس‏ام‏اس.. اولیش مال یکی از بچه‏های عمره‌‏ی سیزده به در مدینه:
دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل ... حال خار لب دیوار گستان دارم
از اینکه دعایمان می کنید سپاسگزارم و خدا را شاکر..


و یکی هم در اولین روزی که به کشور آمدیم از بچه های عمره‌ی امسال یعنی سال تحویل مدینه:
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای ... من در میان جمع و دلم جای دیگر است
در حسرت یک نفس کشیدن در مسجدالحرامم.. دعامون کنید


پ ن 3: به هرحال آمده‏ایم فعلا.. هرچند دلمان هنوز آنجاست.. و جای همه ی دوستان را خالی کردیم.. برای همگی تان از صمیم دل دعا کردیم..




معرفي وبلاگ |  ایمیـــل  | خـانـه

یادآوری
...
ضیافت
درانتظارتولد
عهد
در کویر بی کسی
یا رسول الله...
آمدم اما دل تو را نیز جا گذاشتم
مدرسه ی بی مدیر
دعوت تو!
آسمانی می‏شوم
سخت است خدایا..
[عناوین آرشیوشده]