سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آقا سلام - حلقـــه ـ بچه های عمره دانشجویی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 

 

آقا سلام - حلقـــه ـ بچه های عمره دانشجویی

 از سرچشمه برگشته‌ايم..

اما هرچه پيش مي‏آييم

بيشتر احساس تشنگي مي‏کنيم..

 لحظه به لحظه از دلمان دورتر مي‏شويم

و در حسرتيم  که چه کم نوشيده‌ايم از 

زلال جـــــاري عشــق..

 

 

 

   معرفي وبلاگ |  ایمیـــل  | خـانـه   

 
 
آقا سلام

نوشته‌ي:
 

جمعه 88 اردیبهشت 25
 

 

مولای من! سلام..
دیشب ماه گرفته بود نازنین
هرچه نگاه می کردم اثری از غم نداشت
دلگیر نبود.. دلتنگی هم نمی کرد
شاد بود... شاد شاد
اما انگار این ماه... از روی تو شرم داشت
که چهره ی خود را در پس زمین کشیده بود
و شاید هم در برابر نور تو کم آورده بود


جالب بود ماه دیشب..
چه زیرکانه زیر چشمی به زمین نگاه می کرد
دلش نمی آمد تمام صورت خود را پنهان کند
خب حق داشت..
نگاهی به ما داشت و گاهی چشمکی ..
و نگاهی هم به سامرا..
می خواست  فروغ دل افروز تو را ببیند
و جانی بگیرد...  تازه ی تازه
 طلوع مولای زمین را ببیند
و مالک زمان را..
تو را ببیند .. تو را ای ماه دلارای آفرینش
ماه دیشب دیدن داشت
بد جوری رنگش را باخته بود..


 


این شعر هم که نمی دانم از کیست و امروز برایم اس ام اس شده بود... تقدیمتان باد.. خیلی به دلم نشست..


قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاری است، نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است


عید نیمه ی شعبان و طلوع ماه هستی بر شما همسفران عزیزم مبارک..
امروز با آقای عباسی صحبت می کردم.. دوشنبه اط عمره دانشجویی پسران برگشته بود.. می گفت در مدینه در همان هتل جوهرة العاصمه بوده اند و در مکه در همان کریستالات.. بد جوری دلمان را برد.. روز عید دلتنگمان کرد و روحمان را راهی پنجره های بقیع... مولای من مددی.. دریاب دلمان را عزیز..




معرفي وبلاگ |  ایمیـــل  | خـانـه

یادآوری
...
ضیافت
درانتظارتولد
عهد
در کویر بی کسی
یا رسول الله...
آمدم اما دل تو را نیز جا گذاشتم
مدرسه ی بی مدیر
دعوت تو!
آسمانی می‏شوم
سخت است خدایا..
[عناوین آرشیوشده]